شیدا در شب یلدا
شیدا جون دیشب اولین شب یلدایی بود که تو هم توی جمعمون بودی
همه خونه ی مامان بزرگ بابا جمع شده بودیم . تو خیلی دوست نداری تو شلوغی باشی و بغض میکنی و میخوای گریه کنی
البته منم با اون همه سر و صدا واقعا کلافه شده بودم مخصوصا که همه هم هی بغلت میکنن و بوست میکنن و هیچ کارش نمیشه کرد چون کوچولوترین عضو فامیلی و همه دوستت دارن
اینم عکس شیدایی با لباس هندونه!!
اینم عکست با لباس قلبی قلبیت که مامان جون برات خریده
مجبور شدم کل لباسات رو عوض کنم به دلایلی!!و بعدش این رو پوشیدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی